Free هشت کتاب Download Books
Itemize Of Books هشت کتاب
Title | : | هشت کتاب |
Author | : | Sohrab Sepehri |
Book Format | : | Audiobook |
Book Edition | : | Special Edition |
Pages | : | Pages: 466 pages |
Published | : | 2002 by طهوری (first published February 1977) |
Categories | : | Poetry. Literature |
Sohrab Sepehri
Audiobook | Pages: 466 pages Rating: 4.12 | 6504 Users | 236 Reviews
Representaion Supposing Books هشت کتاب
هشت کتاب: مرگِ رنگ. زندگیِ خوابه. آوارِ آفتاب. شرقِ اندوه. صدای پای آب. مسافر. حجمِ سبز. ما هیچ، ما نگاهPoint Books Concering هشت کتاب
Original Title: | هشت کتاب: مرگِ رنگ. زندگیِ خوابه. آوارِ آفتاب. شرقِ اندوه. صدای پای آب. مسافر. حجمِ سبز. ما هیچ، ما نگاه |
ISBN: | 9649007903 |
Edition Language: | Persian |
Rating Of Books هشت کتاب
Ratings: 4.12 From 6504 Users | 236 ReviewsAppraise Of Books هشت کتاب
سهراب مسلکی بودا وار دارد..زندگی و دنیای او در اشعارش آمیخته با طبیعت است..هارمونی و توازن با طبیعت آرامشی را برای شعر سهراب خلق کرده که در سایه ی آن سهراب به تفحص و پرسیدن "سوال زندگی" خود می پردازد.. و چه نگاه و پاسخ زیبایی...پاسخ سهراب گاه بسیار ساده ست..زندگی را در یک مهربانی..در یک گذشت..یا در یک حس نوستالوژیک خلاصه می کند..گاه اما چندان مطمن نمی رسد و خود را رو در روی پوچ میبیند.."در تاریکی بی اغاز و پایانفکری در پس در تنها مانده بودپس من کجا بودمحس کردم جایی به بیداری می رسم.همه وجودم راهنوز در سفرمخیال میکنمدر آب های جهان قایقی استو من - مسافر قایق - هزارها سال استسرود زنده ی دریانوردهای کهن رابه گوش روزنه های فصول میخوانمو پیش می رانممرا سفر به کجا می بردکجا نشان قدم ناتمام خواهد ماندو بند کفش به انگشت های نرم فراغتگشوده خواهد شدکجاست سمت حیات
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کنو بگو ماهی ها حوضشان بی آب است--------چرا آغوش مرگ را افسانه می دانید---------چرا در قفس هیچ کسکرکسی نیست----------چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسباسب در حسرت خوابیدن گاری چیمرد گاری چی در حسرت مرگ-----------داخل واژه صبحصبح خواهد شد---------دیدم که درخت هستوقتی که درخت هستپیداست که باید بودباید بودو رد روایت راتا متن سپید دنبال کرد----------دیرگاهی است که چون من همه رارنگ خاموشی در طرح لب استجنبشی نیست در این خاموشیدست ها پاها در قیر شب است----------من در این
to0pe to0pe..
سهراب را دوست دارم چون ساعد را دوست داشتم. سهراب را خواندم چون ساعد گفت بخوانم. سهراب را فهمیدم چون ساعد فهماندم. خیلی وقت است سهراب را که دستم می گیرم بغض امانم را می برد. آخر ساعد فارسی رحیم آبادی خرداد 81 رفت
اعتراف می کنم که نتونستم با همه اشعار آقای سپهری ارتباط برقرار کنم ولی حس زیبایی که بیشتر شعر ها به ادم منتقل می کنه توصیف ناشدنیه این کتاب رو باید شب تو خلوت خودت زیر نور مهتاب...یا به هنگام بوییدن یک گل خوشبو توی یک صبح بهاری...یا تماشای یک سیب سرخ زیبا تو ظهر تابستون خوند.وقتی کتاب رو باز میکنی ی دنیای خیلی زیبا جلو چشماته...پر از گل و سبزه و سیب...که از تماشا کردن و بوییدن هیچ کدوم از اونها خسته نمی شی...غرق میشی تو یک فضای نامتناهی البعد...اما وقتی که کتاب رو می بندی دوباره برمیگردی به
واقعا چی میشه در مورد این کتاب گفتسهراب رو باید زندگی کردگرچه طبیعتا همه شعراش رو دوست نداشتم و خیلی هاش رو هم نمیفهمیدمولی یاد دوران دبیرستان و گشت و گذارهای داخل کتابخونه به خیراینم از همون کتابایی که تو اون دوران خوندم
0 Comments:
Note: Only a member of this blog may post a comment.